طاها فرشته عشقطاها فرشته عشق، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

با تو مادر شدم نور كوچولوي من

خداوندا

خداوندا ... گره های ناگوار، با تو باز می شوند؛ شدت سختی ها، با تو می شکند؛ آنان که دنبال رهایی می گردند، به تو التماس می کنند. از قدرتت، سختی های زندگی، حساب می برند؛ به لطفت، علت ها و اسباب، فراهم می شوند؛ با توانایی ات، سرنوشت، جاری می شود؛ و با اراده ات، وسایل آماده می شوند. وقتی که می خواهی، بی آن که چیزی بگویی، اسباب، فرمان می برند؛ و وقتی نمی خواهی، بی آن که چیزی بگویی، اسباب، از کار می ایستند. وقت دشواری ها، آن که صدایش می کنند، تویی و وقت گرفتاری ها، آن که دنبال پناهش می گردند، تویی. ...
29 آبان 1392

یک خطر بزرگ........34 هفته و 4 روز

پسر کوچولوی من طاهای بی گناه کوچولو می خوام از یه خطر بزرگ بگم که خدا ر وشکر به خوبی فعلا رفع شده و خدا خیلی کمکمون کرد - 1 شنبه شب که برای چک اپ سونوگرافی بیوفیزیکال و نوار قلب تو رفته بودیم بیمارتان ابان یه هو خانم ماما گفت که مایع امینوتیک زیاد شده و خطر ناکه به دکتر پاک روش زنگ زدن و فگت فوری بستری بشم و یه هو گفتن شاید فردا سزارین بشم و تو  رو از توی دل من بیارن بیرون - دنیا برام تیره و تار شد اونقدر گریه کردم و اعتراض کردم و بابا حمید طفلکی ات گیچ شده بود خیلی خبر بدی بود ولی ما گفتیم حتی اگه قرار بر بستری باشه میریم بیمارستان کسرا - عزیزم اگه زود به دنیا میومدی مجبور بودن بزارت توی NICU و من اصلا تحمل نداشتم... خلاصه رف...
29 آبان 1392

خدای معجزه ها شکر شکر شکر

سلام وای یه خبر خوب دارم برات پسری من   سام کوچولو مه چشم اش مشکل پیدا کرده بود و همه براس نگران بودیم و چقدر خدا میدونه براش اشک ریختم و گریه کردم -- ای خدا ای ماه عزیز محرم و ای امام حسین شفا دهنده شکررررررررررر اره توران اینا هفته پیش اومدن تهران و سام کوچولو رو برای عصب سنجی بینایی بردن و بعد از کلی دلشوره و نگرانی بعدظهرش معلوم شد بچه معصوم چیزی اش نیست و همه چی خوب شده چقدر خوشحال شدیمممممممم و خدا ر وشکر کردیم بعدم توران نیت کرد اسم سام رو بزاره رضا - یا امام زضا حافظ همه کوچولو ها باش   ...
29 آبان 1392

33 هفته

سلام عشق کوچولو دکتر پاک روش برای ماه ٨ سونو گرافی بیوفیزیکال و وزن داد برا که روز پنجشنبه همراه بابا حمید رفتیم انجام دادیم عزیزم خدا رو شکر همه چی تو خوب بود خانم دکتره گفت هم توپولی هم قدبلند من و بابات کلی خوشحال شدیم به مامانی مرضیه هم زنگ زدیم گفتیم و اونم کلی خوشحال شد . اینم جواب سونوگرافی برات می زارم اینجا : ...
18 آبان 1392

يه موي سفيد كوچولو توی موهای بابا حمید

يه موي سفيد كوچولو سلام مسافر كوچولوي  توي راهي اميدوارم حالت خوب خوب باشه و همه چي روبه راه ديگه چيزي نمونده سفر پر رمز و رازت تموم شه و به اميد خدا بيايي توي بغل ام عزيزم امروز مامانت مي خواد مي خواد يه چيز كوچولو بهت بگه ، راستش امروز نشسته بودم روي مبل بابايي ات هم خوابيده بود پايين پام و من پامو گذاشته بودم روي سينه اش ، اين كارو خيلي دوست دارم حالا وقتي تو اومدي تو بشين روي شكم اش منم پامو ميزارم روي سينه اش ديگه نمي تونه جم بخوره هه هه هه  تازه كلي هم خوشش مياد بهت قول ميدم ... خلاصه داشتم مي گفتم كه اون بالا نشسته بودم يه كمي سرشو ناز كردم موهاشو بازي كردم كه يه هو ديدم بين موهاي بابايي ات يه دو سه تا تاز س...
18 آبان 1392

امن يجيب مضطر اذادعاه و يكشف السوء

طاها كوچولوي من سلام ماماني دل ماماني خيلي غم داره فرشته كوچولوي من براي دوستت "سام" پسر خاله توران خيلي دعا كن اصلا نمي خوام بگم چي شده اما براي چشماي قشنگ اش خيلي دعا كن پسرم اي خداي مهربون به اين ماه محرم عزيز و همه پاكان و عزيزانت قسم ات ميدم كه سام كوچولو رو شفاي چشمي بده و دل توران رو شاد كن خداوندا اي اله بزرگ همه بچه هاي پاك و معصوم ر ودر پناه خودت حفظ كن اي خالق هستي همونجور كه تو خلق مي كني و روح ميدي اي خدا يه زندگي سلامت هم عطا كن . امروز روز 2 محرم هستش الهي به حق تاسوعا و عاشوراي امام حسين توي همين ماه سام كوچولو شفا بگيره الهي آمين .... ...
15 آبان 1392

شماره 6 مسافرت - چالوس

سلام ماهي كوچولو روز پنشنبه به اصرار عمه ماهك و پيمان كه رفته بودن چالوس و مي گفتن هوا خيلي خوبه بابا حميدت ما رو هم برد شمال. ديگه فكر كنم اخرين مسافرت تو دلي باشه عزيزم چون مامانت خيلي سنگين شده و ديگه خيلي راه رفتن و توي ماشين نشستن سخت شده عزيزم - هواي خيلي خوبي بود و كلي هم بابا جونت برامون ماهي سفيد خريد كه تو بخوري تپل بشي چند تا لباس خوشمل هم از لايكو برات خريديم كه خيلي ناز بودن بعدا عكسشو برات ميزارم . جمعه بعدظهر حركت كرديم وبرگشتيم ...
13 آبان 1392

31 هفته - عید غدیر مبارک سید کوچولوی من

سلام سید طاهای کوچولوی من این اولین عید غدیره عزیزم که تو سید کوچولو اومدی به خانوادمون ، مامانی مرضیه میگه برای زن موهبت بزرگی هست که یه سید به دنیا میاره امیدورام مامان خوبی بشم و تو هم پسر خوبی باشی عزیزک من . یادم میاد از خیلی وقتها پیش از قبل ازدواج دوست داشتم همسرم سید باشه به سید ها حس مثبت خوبی داشتم و وقتی با باباجونت اشنا شدم برای ازدواج و فهمیدم سید هست خیلی خوشحال بودم حالا دارم بچه شو به دنیا میارم یه سید کوچولوی پاکاز بهشت خدایا شکرت امسال همه که به بابا حمیدت زنگ میزدن تبریک میگفتن به تو هم کلی تبریک می گفتن نبومده ببین چقدر عزیزی فسقلی ................ ...
1 آبان 1392
1